برای اینکه یادگیری بهبود پیدا کند و مشکلات موجود حل شود، راهی جز این نداریم که به دانشگاه‌ها نگاه کنیم و از متخصصان امر کمک بخواهیم و تنها راه علاج این است که پیوندی علمی و غیررقابتی و سازنده بین آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها به وجود بیاید
دکتر مهدی دهمرده عضو هیات علمی و دانشیار دانشگاه تهران، دارای مدرک کارشناسی در رشته مترجمی زبان انگلیسی و فوق لیسانس رشته آموزش زبان انگلیسی از دانشگاه لنکستر است. وی دکترای خود را در سه حیطه آموزش زبان انگلیسی، زبان‌شناسی کاربردی و Education در دانشگاه واریک گذرانده است و دارای مقالات متعدد در نشریات معتبر بین‌المللی و همچنین دارای کتب درسی متعدد دانشگاهی چاپ شده در انتشارات‌های معتبر دانشگاهی است. از مهمترین پروژه‌های تحقیقاتی وی می‌توان به پروژه مشترک با دانشگاه آکسفورد در سال‌های 1393 الی 1396 و همچنین فلوشیپ بنیاد دولتی کره جنوبی در سال‌های 1396 الی 1397 در دانشگاه کره اشاره کرد. در حال حاضر وی مسئول اولین پروژه بین‌المللی در زمینه کتب درسی در کشورهای خاورمیانه است. تخصص اصلی وی در زمینه زبان‌شناسی فرهنگی و طراحی و برنامه‌ریزی کشوری و همچنین تحقیق و تدوین پیرامون کتب درسی آموزش زبان خارجی است.
- آقای دکتر با تشکر از اینکه در این گفت‌وگو شرکت کردید بفرمایید وضعیت رشته زبان و ادبیات انگلسیی و کلا زبان‌های خارجه را در کشور چگونه می‌بینید؟
درباره وضعیت آموزش زبان‌های خارجی در کشور ما از دو بعد می‌توان صحبت کرد. بعد اول مراکز دولتی است که شامل مدارس و دانشگاه‌ها می‌شود و بعد دیگر مراکز آموزش خصوصی هستند که زبان تدریس می‌کنند. در سیستم مدارس و دانشگاه‌های ما قریب به هفت سال دانش‌آموزان ما زبان می‌خوانند از جمله زبان انگلیسی و زبان عربی.
در دانشگا‌ه‌ها هم وقتی دانشجویان برای تحصیل در رشته‌های مختلف، وارد دانشگاه می‌شوند، بدون استثنا باید درس زبان انگلیسی را در قالب زبان عمومی و تخصصی و یا توامان بگذارند که در این زمینه هم دیدگاه‌هایی وجود دارد. علاوه بر آن، دانشجویان دوره دکتری باید در آزمون زبان فارغ از رشته‌ای که هستند نمره حد نصاب را کسب کنند.
بنابراین، درس زبان به خصوص زبان انگلیسی در مدارس و دانشگا‌ه‌‌های ما بر اساس سیاستی که وجود دارد، ارایه می‌شود، اما در مراکز خصوصی در مقام مقایسه تنوع بسیار بیشتری وجود دارد و ثانیا این مراکز خصوصی موفق‌تر از مراکزدولتی هستند و دلیلش هم انگیزه بیشتر افراد است. فردی که در سیستم خصوصی وارد می‌شود هدف مشخصی دارد، اما در سیستم دولتی یادگیری بر مبنای اجبار است.

- نقش تکنولوژی در یادگیری زبان‌های خارجی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ این نقش در کشور ما چه اندازه است؟
از زمانی که تکنولوژی وارد زندگی بشر شد پس از مدتی در بحث یادگیری دروس و مطالب هم وارد و سپس در بحث یادگیری زیان‌های خارجی مطرح شد. امروزه فیلدی در آموزش زبان انگلیسی داریم  تحت عنوان CALL یاMALL  :Computer Assisted Language Learning ویا Mobile Assisted Language Learning که هر دو به تکنولوژی بازمی‌گردند و من فراتر از آن به این قضیه نگاه می‌کنم. در کشورهای دنیا مثلا فنلاند رباتی دارند به نام ایلایس (Elias) که این ربات که در برخی از مدارس یا تعداد زیادی از مدارس به عنوان دستیار معلم است و می‌تواند به ۲۵ زبان دنیا صحبت کند و آموزش دهد.
یا در آلمان که من خود شاهد آن بودم، در یکی از کلاس‌های زبان‌شناسی استادی رباتی را با خود سرکار می‌برد که از آن هم در تدریس استفاده می‌کرد و هم در فیدبکی که به دانشجویان می‌داد یا در کشور کره که معلم باید استاندارد بالایی داشته باشد، از ربات‌ها استفاده می‌کنند. پس تکنولوژی که ربات بخشی از آن است در آموزش زبان در همه دنیا نقش بسیار مهمی دارد. در کشور ما نیز اخیراً به واسطه پاندمی کرونا به اجبار هم در مدارس و هم دانشگاه‌ها از تکنولوژی استفاده می‌شود که در آموزش زبان هم از تکنولوژی استفاده شد. مراکز مختلفی هم وجود دارد که روی این قضیه کار می‌کنند.
اما از لحاظ علمی اگر بخواهیم بگوییم تکنولوژی چقدر در کشور ما موفق بوده مقوله دیگری است. چون این بحث در کشور ما بسیار جدید است و تقریباً دو سال است که رشته‌ای به نام «نقش تکنولوژی در آموزش زبان» در مقطع کارشناسی ارشد راه‌اندازی شد. نسبت به کشورهای دیگر و کارهایی که در دنیا انجام شده کشور ما بسیار عقب است، ولی همین که در حال حاضر تکنولوژی به عنوان رشته دانشگاهی دیده می‌شود بسیار ارزشمند است و من احساس می‏کنم با توجه به اینکه افراد زیادی از جمله خود بنده در این زمینه علاقه‌مند هستند و کار می‏کنند آینده خیلی خوبی خواهد داشت، اما از آن ایده‌آلی که در دنیا در حال رخ دادن است، هنوز فاصله زیاد است. ما بسیاری از تکنولوژی‌ها از جمله ربات‌ها را در آموزش زبان نداریم. اگرچه در زمینه ربات پیشرفت کرده‌ایم مانند ساخت ربات سورنا در دانشگاه تهران، ولی در زمینه آموزش زبان بسیار از دنیا و کاری که در دنیا انجام می‌شود، فاصله داریم. البته من به دنبال تاسیس مرکز پژوهشی در دانشگاه تهران هستم تا بتوانیم متخصصان امر را در این زمینه گرد هم بیاوریم و روی مقوله ربات‌های مدرس کار کنیم.
- آیا سیاست‌های تدوین شده در رشته زبان‌های خارجی با واقعیت‌های کار و بازار تناسب دارد؟
سیاست‌ها اخیراً خوب تدوین و تعیین شدند و دلیلش هم این است که وقتی شما به برنامه ملی درس آموزش زبان در کشور مراجعه می‏کنید چندین هدف وجود دارد از جمله خواندن، نوشتن و حتی مکالمه و صحبت‌کردن به زبان‌های خارجی.
وارد سیستم دانشگاه که می‌شویم براساس اسنادی که شورای عالی انقلاب فرهنگی سال‌ها قبل مصوب کرده، درس زبان عمومی و یا تخصصی باید به گونه‌ای باشد که دانشجویان در خواندن دچار مشکل نباشند و به راحتی بتوانند متون تخصصی را مطالعه کنند و از این متون تخصصی در دروس خود استفاده کنند. دقیقاً همان هدفی که برای زبان به عنوان ابزار در اختیار بشر تعریف شده، در سیاست‌های ما و در سیاست‌های کلان کشور وجود دارد، اما اجرای آنها با سیاست‌های تعیین شده بسیار فاصله دارد. وقتی سیستم زبان‌آموزی در آموزش و پرورش را بررسی می‌کنیم، چون کار و تخصص من است، می‌بینیم که هماهنگی بین سیاست‌ها در برنامه ملی با محتوایی که باید تدوین شود وجود ندارد و بعد وقتی آن محتوا در مدارس اجرا می‌شود کلی با هدف برنامه ملی درسی کشور فاصله دارد. در دانشگاه هم به همین شکل است، یعنی دانشگاه اعلام می‌کند دانشجویی که درس زبان عمومی و تخصصی می‌خواند در پایان باید متون علمی تخصصی رشته خود را بفهمد و در کار خود استفاده کند، ولی در عمل فاصله زیادی وجود دارد.
متأسفانه از آن جا که بسیاری از این دانشجویان با سطح بسیار ضعیفی از مدارس وارد دانشگاه می‌شوند عملاً به آن هدفی که وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی در زمینه رشته زبان عمومی تعریف کرده، دست نمی‌یابند و این فاصله و خلایی است بین سیاست آموزشی و آنچه در واقعیت رخ می‌دهد.
درباره واقعیت‌های کار و بازار هم فاصله بسیار است. اگر این فاصله وجود نداشت و آموزش و پرورش و دانشگاه خوب کارمی‌کردند، این همه مراکز خصوصی در کشور وجود نداشت و چون در خانواده‌ها و افراد این احساس نیاز نسبت به یادگیری زبان وجود دارد و نه مدرسه و نه دانشگاه نتوانسته این نیاز را برآورده کند، سراغ مؤسسات خصوصی می‌روند.
البته مؤسسات خصوصی هم صد درصد موفق نیستند، بلکه تا حدودی موفق هستند و دلیلش هم این است که مؤسسات خصوصی از محتوایی استفاده می‌‌کنند که کاملاً وارداتی است و این محتوای وارداتی  برای شرایط ESL ( English as second language ) انگلیسی به عنوان زبان دوم نوشته شده است نه برای کشور ما که انگلیسی به عنوان EFL ( English as foreign language) است.
ESL محتوایی برای کشور هند است که در واقع انگلیسی زبان دانشگاهی و زبان مطبوعات و در واقع زبانی خارج از منزل است، اما در کشور ما به انگلیسی به عنوان زبان خارجی نگاه می‌شود و به همین دلیل است که محتوا براساس نیاز زبان‌آموز  ایرانی نیست و به همین دلیل عرض می‌کنم تا حدودی موفق هستند.
با شرایطی که عرض کردم، با واقعیت‌های کار و بازار از بعد آموزش و پرورش و البته دانشگاه به غیر از رشته‌های زبان‌های خارجی بسیار فاصله داریم، ولی اگر به صورت تخصصی به دپارتمان‌های آموزش زبان‌های خارجی در دانشگاه ها نگاه کنیم مانند دانشکده زبان‌ها و ادبیات خارجی دانشگاه تهران، خواهیم دید که ارتباط بسیار خوبی بین این رشته‌ها و بازار کار وجود دارد.
- ضرورت بازنگری محتوای دروس در زبان‌های خارجه به ویژه زبان انگلیسی را چگونه می‌بینید؟
این سوال شما را باز از دو بعد می‌توان بررسی کرد. یک بعد بحث مدارس است که به شدت معتقدم که محتوای دروس ما به صورت بسیار اساسی باید بازنگری شود، چرا که این کتاب‌ها متأسفانه با نیاز زبان‌آموزان ایرانی و سیاست‌های کلان نظام اصلاً هماهنگ نیست و به آن هدفی که در نظر است دست پیدا نمی‌کنیم. البته محتوا یک بخش کار است و افراد، معلمان و استادانی که باید تدریس کنند با حالت ایده‌آل فاصله زیادی دارند، یعنی علاوه بر بازنگری اساسی محتوای دروس، معلمان عزیز هم باید روش‌های یادگیری و آموزش‌های خاص را بگذرانند. در بحث دانشگاه مزیتی که نسبت به مدارس وجود دارد این است که استاد براساس شرایطی که خود می‌داند و اختیار عمل بیشتری که از لحاظ سیستمی دارد محتوا را انتخاب می‌کند و این محتوا را به کلاس می‌برد و براساس نیاز دانشجو استفاده می‌کند و در بسیاری از موارد هم موفق هستند، اما مواردی هم وجود دارد که موفقیت لازم حاصل نمی‌شود.
- درباره پیامدهای مثبت و منفی یادگیری زبان‌های خارجی بگویید.
درباره پیامدهای مثبت و منفی یادگیری هر زبانی، باید بگویم که زبان و فرهنگ کاملاً به هم آمیخته هستند و نمی‌توان آنها را از هم تفکیک کرد. ادعایی غیر از این کاملا غیرتخصصی است، اما وقتی زبان یک کشور یا قومی را به کشور دیگری آموزش می‌دهید از آنجا که فرهنگ‌ها با هم متفاوت هستند و بعضی از شاخص‌های فرهنگی در یک کشور ارزش و در کشور دیگر ضد ارزش هستند، باعث می‌شود اگر زبان‌آموز درباره شاخص‌های فرهنگی خود اطلاعات درستی نداشته باشد و قوی نباشد به راحتی تحت تاثیر شاخص‌های فرهنگی کشور دیگر را قرار بگیرد. بنابراین، اگر پیامد منفی وجود دارد به این دلیل نیست که زبان یا فرهنگ کشور دیگر مشکل دارد، بلکه به این دلیل است که ما در سیاست‌گذاری و فرهنگ‌سازی کشور خود ضعیف عمل کردیم و نتوانستیم زبان‌آموز ایرانی را با فرهنگ خود چه فرهنگ قومی و قبیله‌ای و چه فرهنگ مذهبی آشنا کنیم تا غنای فرهنگی خود را درک کند و چون زبان‌آموز به چنین درکی نرسیده است به محض اینکه اختلاف فرهنگی دیده می‌شود به سمتی می‌رود که قوی‌تر دیده می‌شود. کشورهای انگلیسی زبان کشورهایی با قدرت اقتصادی و سیاسی بالا هستند. از آنجا که زبان‌‌آموز ما فرهنگ خود را خاکستری می‌بیند، در واقع همان‌طور که عرض کردم، چون دیدگاه درستی از فرهنگ خود ندارد طبیعتا فرهنگ خود را خاکستری می‌بیند و وقتی فرهنگ کشوری را از لحاظ اقتصادی قوی‌تر می‌بیند به سرعت جذب آن می‌شود. ما نباید با نگاه خوب و بد به فرهنگ‌ها نگاه کنیم. طبعاً بخش‌هایی وجود دارد که با فرهنگ، اعتقادات، مذهب و اخلاقیات ما منافات دارد، اما دلیل اینکه زبان‌آموز ما به راحتی تحت تأثیر مواردی قرار می‌گیرد که با فرهنگ ما متفاوت است همان پیامد منفی که در سوال مطرح شد این است که نتوانسته‌ایم در کشور و سیستم آموزشی خود، افراد را با فرهنگ کشورمان آشنا کنیم.
- آیا یادگیری زبانی غیر از زبان مادری با هم در تناقض است؟ اگر فردی غیر از زبان مادری زبان خارجی بیاموزد ممکن است دچار مشکل شود؟
درباره این سوال متخصصان مختلفی بحث و اظهار نظر کرده‌اند. ادعاها و نظریات مختلفی وجود دارد و من معتقدم که به صورت کلی یادگیری این دو هیچ تناقضی ندارد و حتی یادگیری زبانی غیر از زبان مادری به طور همزمان می‌تواند به یادگیری زبان مادری و حتی زبان‌های دوم وسوم و... کمک کند. به عنوان مثال در کشور ما اقوام مختلفی داریم که زبان مادری آنها با زبان رسمی کشور تفاوت دارد. آیا اینها دچار مشکل شده‌اند؟ اگر کسی بگوید اینها دچار مشکل شده‌اند می‌توانیم درباره زبان‌های دیگر هم این ادعا را داشته باشیم. پس به نظر من قطعا باید به آموزش زبان‌هایی غیر از زبان مادری اهمیت دهیم.
- سازگاری اجتماعی با میزان یادگیری زبان دیگر غیر از زبان مادری چه ارتباطی دارد؟
سازگاری اجتماعی و یادگیری زبان سوال بسیار خوبی است. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که انواع و اقسام فرهنگ‌ها در آن وجود دارد. دنیایMulticultural  . همان‌طور که قبلاً هم گفتم فرهنگ و زبان قابل تفکیک نیستند و وقتی فردی زبان جدیدی را می‌آموزد در واقع فرهنگ جدیدی یاد می‌گیرد و وقتی با فرهنگ جدیدی آشنا می‌شود به نسبت با افراد بیشتری ارتباط برقرار می‌کند در مقایسه با فردی که فقط زبان مادری را می‌داند و به واسطه کاری که دارد با هیچ فرهنگی هم آشنا نشده است. این مخصوصا برای افرادی پیش می‌آید که با افرادی با کشورهای دیگر مواجه می‌شوند مثلاً توریست‌ها، وقتی ما با زبان آنها آشنا نباشیم با مشکلات عدیده‌ای مواجه می‌شویم.
مثلاً ما در فرهنگ خود پدیده تعارف را داریم که در کشورهای اروپایی وجود ندارد. حالا فرض کنید که هیچ آشنایی با این مساله نداشته باشیم و این بخش را ندیده بگیریم. قطعاً با مشکل مواجه خواهیم شد. بنابراین، با یادگیری همزمان زبان و فرهنگ یک کشور دیگر، سازگاری اجتماعی هم بسیار بالا می‌رود.
- بومی‌سازی مطالب درسی و آگاهی دادن به دانشجویان رشته‌های زبان خارجی را چه اندازه ضروری می‌دانید؟
بحث بومی‌سازی مطالب درسی از قدیم وجود داشته است و جدید نیست. مثلاً اولین مجموعه کتابی که در دنیا براساس شرایط فرهنگی یک کشور نوشته شد در کشور چین بود. چینی‌ها به یک انتشاراتی، اگر اشتباه نکنم لانگمن، هزینه بالایی پرداخت کردند و خواستند که محتوا را با توجه به شرایط کشور خود محیا کنند. به این ترتیب اولین کشوری که بحث بومی‌سازی زبان انگلیسی را آغاز کرد چین بود. امروزه بسیاری از کشورها این کار را انجام می‌دهند و از آنجا که بنده مسئول یک پروژه بین‌المللی مربوط به خاورمیانه هستم و در این پروژه کشورهای زیادی از خاورمیانه حضور دارند که بحث کتب درسی در مدارس خاورمیانه را بررسی می‌کنیم. وقتی نگاه می کنم محتوا و کتاب درسی این کشورها را آکسفورد، کمبریج یا لانگمن طراحی می‌کند، اما براساس فرهنگ و اعتقادات خود، این کشورها مطالب و محتوا را آماده می‌کنند. بنابراین، بحث بومی‌سازی بحث بسیار مهمی است، به خصوص درباره دانشجویان رشته زبان‌های خارجی، چرا که وقتی وارد بحث آموزش زبان‌های خارجی می‌شویم اگر که محتوا به صورت وارداتی باشد، دانشجویان وارد فرهنگی می‌شوند که از قبل هم هیچ آشنایی با آن نداشتند و خودمان هم برای افزایش آگاهی دانشجویان و فرزندانمان در زمینه فرهنگ کاری انجام ندادیم و این باعث می‌شود که این دانشجویان به صورت کلی از فرهنگ خود فاصله بگیرند و وارد فرهنگی می‌شوند که نه فرهنگ خودشان است و نه اطلاعات دقیقی از آن فرهنگ دارند و در واقع به نوعی تقلید می‌کنند و حتی می‌توان گفت ادا درمی‌آورند.
بنابراین، بومی‌سازی از اهمیت زیادی برخوردار است، ولی بومی‌سازی که به شکل اصولی باشد نه سلیقه‌ای، مشکل ما در کشور این است که بومی‌سازی به شکل سلیقه‌ای انجام می‌شود و به شکل علمی و اصولی انجام نمی‌شود.
- چرا در یادگیری زبان‌های خارجی نسبت به کشورهای دیگر ضعیف هستیم؟
فقط کشور ما نیست که در یادگیری زبان با مشکل مواجه است. مثلاً در کشور ترکیه هم همین مشکل وجود دارد و من این را به واسطه پروژه‌ای که در آن مسئولیت دارم می‌بینیم. کشوری مثل عراق و اکثر کشورهای عربی در بحث یادگیری زبان مشکل دارند. در خود اروپا در سیستم بریتیش، دانش‌آموزان یکی از ضعیف‌ترین کشورها در یادگیری زبان‌های خارجی هستند و دلیل این است که در سیستم بریتیش احساس نیاز در بین دانش آموزان وجود ندارد، چرا که اگر آنها هر جای دنیا بروند و انگلیسی صحبت کنند، مردم کشور مقصد در بسیاری از موارد با افتخار حاضرند انگلیسی پاسخ دهند. وقتی که احساس نیاز وجود نداشته باشد، یادگیری از نظر کیفی افت پیدا می‌کند، چون انگیزه وجود ندارد. حتی در کره جنوبی که با سیستم آمریکایی اداره می‌شود سطح زبان بسیار ضعیف است و من این را به واسطه زندگی در این کشور دیده‌ام.
اما چرا در کشور ما ضعیف است: اول از همه من معتقدم که سیستم آموزشی مدارس ما بسیار ضعیف است و چون سیستم آموزشی مدارس ضعیف است همین دانش‌آموزان ضعیف وارد دانشگاه می‌شوند و ما در دانشگاه نمی‌توانیم با سه واحد درس عمومی و سه واحد درس تخصصی معجزه کنیم.
و اینکه چرا در مدارس مشکل داریم به سوال قبلی بازمی‌گردد. سیاست درست است، اما مشکل محتوا، معلم و بدنه آموزش و پرورش را داریم. شاید برخی در آموزش و پرورش مایل نیستند که دانشجویان زبان خارجه یاد بگیرند، ولی زبان عربی هم زبان خارجی است. هرچند بخشی از اقوام ایرانی عرب هستند، اما برای اکثریت مردم ایران زبان عربی زبان خارجی است. ما در زبان عربی هم متأسفانه همین مشکل را داریم. حتی به نظر من زبان انگلیسی وضعیت بهتری نسبت به زبان عربی دارد. دلیلش هم می‌توان گفت برمی‌گردد به همان سیستمی که در آموزش و پرورش ما وجود دارد و متأسفانه به نظر می‌آید همتی هم در آموزش و پرورش برای ایجاد تحول وجود ندارد.
-  برای بهبود یادگیری و برطرف‌شدن مشکل به عنوان متخصص چه توصیه و پیشنهادی دارید؟
همان طور که قبلاً عرض کردم این مشکل را با تغییر رویکرد آموزش و پرورش می‌توان درست کرد. وقتی آموزش و پرورش درست شود دانشگاه هم درست می‌شود. برای اینکه مشکل آموزش و پرورش حل شود باید بپذیرد با دانشگاه تعامل داشته باشد. متأسفانه آموزش و پرورش ما در بحث زبان‌های خارجی بسیار از دانشگاه فاصله گرفته است. به خصوص در بحث آموزش زبان انگلیسی و متأسفانه تخصص لازم هم در آموزش و پروش وجود ندارد و البته حاضر هم نیستند از دانشگاه در حل مشکلات کمک بگیرند. پس برای اینکه یادگیری بهبود پیدا کند و مشکلات موجود حل شود، راهی جز این نداریم که به دانشگاه‌ها نگاه کنیم و از متخصصان امر کمک بخواهیم و تنها راه علاج این است که پیوندی علمی و غیررقابتی و سازنده بین آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها به وجود بیاید.
- شما به عنوان استاد مدعو در دانشگاه کره حضور دارید و اخیراً هم به عنوان استاد مدعو به دانشگاه وین دعوت شده‌اید نقش تحصیل در رشته زبان‌های خارجی بر فرهنگ ما چیست؟
وقتی افراد زبانی را یاد می‌گیرند، فرهنگ کشورهای دیگر را هم یاد می‌گیرند و این باعث می‌شود درصد صبر و تحمل آنها هم بالا برود و بحث هوش فرهنگی افزایش چشمگیری خواهد داشت.
یادگیری فرهنگی گستره فرهنگی را افزایش می‌دهد و این باعث می‌شود که رشد فرهنگی به وجود بیاید، اما مشکلی که وجود دارد تضادهای فرهنگی است و این کاملاً طبیعی است، چون ارزش‌ها متفاوت است. پس اینجا باید رشد را نسبی تعریف کرد یا می‌گوییم رشد فرهنگی، صعود فرهنگی و یا سقوط فرهنگی که البته این به محتوا بازمی‌گردد. در نتیجه تحصیل در رشته‌های زبان‌های خارجی می‌تواند به صورت شمشیر دولبه عمل کند. اگر محتوا هوشمندانه انتخاب شود، باعث غنای فرهنگی بسیار بالایی خواهد شد.